نویسنده: فریده ویسی ساوجبلاغی

 

چکیده

قرآن کلام وحی و معجزه جاویدی است که در طول تاریخ توجه اهل معرفت را برانگیخته و انسان‌ها را به سوی سعادت رهنمون شده است. امام خمینی به طور مداوم در استفاده از این سفره الهی تأکید می‌کرد و در فرصت‌های مناسب این کلام مقدس و معجزه نبی اکرم ‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ را تلاوت می‌فرمود. او در سیره، سخن و موضع‌گیری‌های سیاسی، برنامه‌های مبارزاتی و ستیز با استبداد و استکبار، دفاع از قرآن و حفظ حرمت آن را سرلوحه کارهایش قرار داد و به مناسبت‌های مختلف نقشه‌های دشمنان این کلام اسلامی را افشا و به جوامع اسلامی ‌تأکید کرد که فقط قرآن می‌تواند آن‌ها را از وابستگی‌های سیاسی و فرهنگی برهاند و به قله بیداری و عزت برساند.
امام در نوشته‌ها و بیانات خویش قرآن را کتاب جامع و کاملی می‌داند که تمامی‌ معارف هدایتی، معنوی، دنیایی و آخرتی در آن مندرج است و همه انسان‌ها در صورتی که حجاب‌ها را برطرف کرده باشند می‌توانند از این اقیانوس کمالات بهره‌مند شوند.
روش تفسیری امام، عرفانی، تربیتی و هدایتی است کما اینکه اخلاق و عرفان نظری و عملی او و نیز تفسیرهایش از وجود انسان، از قرآن تأثیر پذیرفته است. امام در بیانات و سخنرانی‌ها و سروده‌هایشان نیز از نور افشانی‌های قرآنی استفاده شایان توجهی کرده‌اند.
در نوشتار حاضر به چیستی قرآن از دیدگاه امام خمینی ‏‏(رحمةالله)‏‏ می‌پردازیم و برخی از ویژگی‌های شخصیتی آن بزرگوار را در پرتو تعالیم گهربار قرآن به نظاره می‌نشینیم.

نشانه‌ای از روشنایی

امام خمینی که خود آیتی از نشانه‌های الهی بود، با برنامه‌های گسترده فرهنگی، عرفانی و اخلاقی خویش ‏«‏وَلَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ‏»‎(1)‎‏ و ‏«‏لَقَدْ خَلَقْنَا اْلإِنْسانَ فِی أحْسَنِ تَقْوِیم‏»‎(2)‎‏ را در اذهان تداعی کرد. او در تمامی مراحل زندگی، با قرآن زیست، از کلام وحی سخن گفت و نور آیات قرآنی را همچون مشعلی فروزان فرا روی جوامع اسلامی قرار داد، فریاد زد باید برای بدست آوردن عظمت معنوی، هویت اصیل و ارزشی، به سوی قرآن بازگردیم تا در پرتو تعالیم و معارف بلند، رشددهنده و حیات‌بخش آن، از رکود، جمود و غفلت رهایی یابیم. امام مدام و به طور مؤکد بر استفاده از این سفره عظیم و گسترده الهی توصیه می‌کرد.
امام در یکی از نوشته‌هایش متذکر می‌شود:
کسی که خود را عادت داد به قرائت آیات و اسمای الهیّه از کتاب تکوین و تدوین الهی، کم کم قلب او صورت ذکری و آیه‌ای به خود گیرد و باطن ذات محقق به ذکر الله و اسم الله و آیت الله شود... .‏‎(3)‎
امام در جای دیگری می‌نویسد: 
معلوم است کسی که تفکر و تدبر در معانی قرآن کرد، در قلب آن اثر کند و کم کم به مقام متقین رسد و اگر توفیق الهی شامل حالش شود، از آن مقام نیز بگذرد و هر یک از اعضا و جوارح و قوای آن آیه‌ای از آیات الهیه شود و شاید جذوات و جذبات خطابات الهیه، او را از خود بی‌خود کند و حقیقت «إقرأ واصعَد» را در همین عالم دریابد تا آنکه کلام را بی‌واسطه از متکلمش بشنود و آنچه در وهم تو و من ناید، آن شود.‏‎(4)‎

عظمت قرآن

بدان ای عزیز که عظمت هر کلام و کتابی یا به عظمت متکلم و کاتب آن است، و یا به عظمت مطالب و مقاصد آن است، و یا به عظمت نتایج و ثمرات آن است، و یا به عظمت رسول و واسطه آن است، و یا به عظمت مرسَلٌ الیه و حامل آن است، و یا به عظمت حافظ و نگاهبان آن است، و یا به عظمت شارح و مبیّن آن است، و یا به عظمت وقت ارسال و کیفیت آن است. و بعض از این امور ذاتاً و جوهراً در عظمت دخیل است، و بعضی عرضاً و بالواسطه، و بعضی کاشف از عظمت است و جمیع این امور که ذکر شد، در این صحیفه نورانیه به وجه اعلی و اوفی موجود بلکه از مختصات آن است، که کتاب دیگری را در آن یا اصلاً شرکت نیست و یا به جمیع مراتب نیست.‏‎(5)‎

تفسیر قرآن

قرآن یک کتابی نیست که بتوانیم ما، یا کسی دیگر یک تفسیر جامعی از علوم قرآن آن طور که هست بنویسند: یک علوم دیگری است ماورای آنکه ماها می‌فهمیم. ماها یک صورتی، یک پرده‌ای از پرده‌های کتاب خدا را می‌فهمیم و باقیش محتاج به تفسیر اهل عصمت است که معلم به تعلیمات رسول الله بودند.
در این اواخر هم یک اشخاصی پیدا شده‌اند که اصلاً اهل تفسیر نیستند، اینها خواسته‌اند مقاصدی ‏‎]‎‏را‏‎[‎‏ که خودشان دارند به قرآن و به سنت نسبت بدهند. حتی یک طایفه‌ای از چپی‌ها و کمونیست‌ها هم به قرآن تمسک می‌کنند، برای همان مقصدی که دارند اینها اصلاً به تفسیر کار ندارند، به قرآن هم کار ندارند، اینها مقصد خودشان را می‌خواهند به خورد جوان‌های ما بدهند، به اسم این‌که این اسلام است... اشخاصی که رشد علمی زیاد پیدا نکرده‌اند، جوان‌هایی که در این مسائل و در مسائل اسلامی‌ وارد نیستند، کسانی که اطلاع از اسلام ندارند، نباید اینها در تفسیر قرآن وارد بشوند و اگر روی مقاصدی آن‌ها وارد شدند، نباید جوان‌های ما به آن تفاسیر اعتنا کنند. و از چیزهایی که ممنوع است در اسلام «تفسیر به‌رأی» است که هر کسی آرای خودش را تطبیق کند بر آیاتی از قرآن، و قرآن را به آن رأی خودش تفسیر و تأویل کند و یک کسی مثلاً اهل معانی روحیه است، هر چه از قرآن ‏‎]‎‏به‏‎[‎‏ دستش می‌آید تأویل کند و برگرداند به آن چیزی که رأی اوست، ما باید، از همه این جهات احتراز کنیم.‏‎(6)‎

تفسیر مفاهیم قرآنی

امام خمینی مفسری بود که مضامین قرآنی را در متن زندگی فردی، اجتماعی و مبارزات سیاسی پیاده کرد و با بنا نهادن جامعه‌ای قرآنی، این کتاب شریف را از غربت درآورد. امام برترین منادی بازگشت به قرآن در عصر حاضر است و در سال‌های متمادی که کوشش‌های علمی‌ و معرفتی را با تلاش‌های سیاسی توأم ساخته بود، نقش این کتاب شریف را در پی افکندن طرحی انسان‌ساز و رشد یافته در جامعه، دریافته بود و عقیده داشت اگر قرآن درست تفسیر شود، هم معنویات و هم حکومت و سیاست را اصلاح می‌کند. او از این‌که در بلاد اسلامی‌ به جای اجرای موازین قرآنی، احکام و مقررات کفر پیاده می‌شود، به شدت رنج می‌برد و وظیفه خود می‌دانست که از ثقلین، یعنی قرآن و عترت حمایت کند و این کلام مقدس را به متن جوامع اسلامی‌ ببرد. او از نقش جاهلان تنگ مایه و تنگ نظر در واژگون جلوه دادن ابعاد معنوی و سازنده قرآن نگران بود و در این باره فریاد برآورد باید حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌های اهل تحقیق، قرآن را از شرّ جاهلان متنسّک و عالمان متهتّک که از روی عمد و قصد به قرآن می‌تازند، برهانند.‏‎(7)‎‏ امام بر این باور است که قرآن با تنزل از مرحله غیب به شهادت، به صورت الفاظی در آمده است که همه می‌توانیم بفهمیم و از معانی آن تا اندازه‌ای استفاده کنیم.‏‎(8)‎
بدین‌گونه ایشان قرآن را تفسیرپذیر می‌داند، اما اصل ثابت و فصل مشترک تمام تفاسیر را بررسی می‌کند و آن این‌که هیچ کدام از تفاسیر ارائه شده نمی‌توانند بیان‌کننده و کاشف مراد حقیقی متکلم آن، یعنی حق تعالی باشند. حتی بالاترین و جامع‌ترین تفسیر قرآن، در نهایت برای فهم به قدر طاقت درک بشری است، نه این‌که غایت قصوای مراد الهی را شامل شود. این حکیم الهی و مفسر ربانی می‌گوید تفسیرهایی که تاکنون نوشته شده، به طور کامل نیست چنانچه فرموده‌اند:
این مفسرین در عین حالی که زحمت‌های زیاد کشیده‌اند لکن دستشان از لطایف قرآن کوتاه است؛ نه از باب آنکه آن‌ها تقصیری کرده‌اند، از باب اینکه عظمت قرآن بیش‌تر از این مسائل است.‏‎(9)‎
و در ادامه متذکر می‌شود:
مقصود ما از این بیان نه انتقاد در اطراف تفاسیر است، چه که هر یک از مفسرین زحمت‌های فراوان کشیده و رنج‌های بی‏پایان برده تا کتابی شریف فراهم آورده؛ فلله درّهم وعلی الله اجرهم، بلکه مقصود ما آن است که راه استفاده از این کتاب شریف را، که تنها کتاب سلوک الی الله و یکتا کتاب تهذیب نفوس... است باید به روی مردم مفتوح نمود.‏‎(10)‎
به عقیده امام خمینی قرآن عبارت از آن نیست که مفسران نوشته‌اند و تفسیر حقیقی کلام الهی در طاقت بشر نمی‌گنجد و صرفاً معصوم می‌تواند مراد واقعی آن را درک کند: ‏‏«إنّما یعرف القرآن من خوطب به»‏‎(11)‎‏حتی به نظر امام تاکنون تفسیری برای کتاب خدا نوشته نشده است زیرا تفسیر به معنای ممکن آن عبارت از تلاش در بیان مقاصد کلام الهی است و مفسّر باید در مقام تفسیر در هر آیه‌ای چگونگی درک فیض آن را، جهت اهتدا و راهیابی به عالم غیب و طی طریق سعادت به مخاطب خود بفهماند و اسرار و رموز آن را بیان کند نه آنکه صرفاً سبب نزول را تبیین کند.‏‎(12)‎
امام از اینکه برخی علمای تفسیر به ضبط و جمع اختلاف قرائت‌ها، معانی لغات، تعاریف کلمات، محسّنات لفظی، وجوه اعجاز قرآن و مانند آن، اکتفا کرده‌اند و از دعوت‌های قرآنی، جهات روحانی و معارف الهیه غافل مانده‌اند انتقاد می‌کند و آنان را همچون مریضی تلقی می‌کند که به طبیبی مراجعه کرده است، نسخه‌ای را برای درمان دریافت داشته، اما به ضبط، حفظ، ترکیب و کیفیت نسخه، بسنده کرده است که البته چنین بیمارانی درمان نخواهند شد و رفتن آنان به نزد پزشک بیهوده است.‏‎(13)‎
بُعد دیگری که تفاسیر را از دیدگاه امام، نقد می‌کند این است که عده‌ای از علما بر حسب تفحص یا مشرب عرفانی و فلسفی، قرآن را تفسیر کرده‌اند که البته برخی از آنان به جهت فنی مطالب خوبی نوشته‌اند ولی کلام خداوند آن نیست که در این تفاسیر مشاهده می‌شود، در عین حال، امام برخی تفاسیر چون ‏‏مجمع البیان‏‏ مرحوم طبرسی را که حاوی جامع اقوال عامه و خاصه است، مفید معرفی می‌کند.‏‎(14)‎
امام یکسونگری در تفسیر قرآن را روش خوبی نمی‌داند و این‌که مفاهیم قرآن به جهت‌های عرفانی، فلسفی، کلامی‌ و فقهی محصور شوند و هر کدام، از این ابعاد به تفسیر بپردازند به نظر ایشان غفلت از نقش تربیتی و سازندگی قرآن و رشد و هدایت انسان‌ها خواهد بود.
امام درباره تفسیر به‌ رأی نکته‌ای را یادآور شده‌اند که درخور تعمق و ژرف‌کاوی است و باید آن را به کار بست:
تفکر و تدبر در آیات شریفه را به تفسیر به‌ رأی، که ممنوع است، اشتباه نموده‌اند و به واسطه این رأی فاسد و عقیده باطله قرآن شریف را از جمیع فنون استفاده عاری نموده و آن را به کلی مهجور نموده‌اند، در صورتی که استفادات اخلاقی و ایمانی و عرفانی به هیچ وجه مربوط به تفسیر نیست تا تفسیر به‌ رأی باشد.‏‎(15)‎
حضرت امام به گونه‌ای مستقل اثر مکتوبی که صرفاً به تفسیر آیات مربوط باشد، بر جای ننهاده است و دلیل آن هم احتمالاً نگرش بلند و افق والایی است که ایشان از تفسیر داشته‌اند. با وجود این، آثار پراکنده‌ای از مضامین تفسیری در لابه‌لای نوشته‌های ایشان مشاهده می‌شود که مهم‌ترین آن‌ها تفسیر سوره حمد، توحید، قدر و علق است. حضرت امام با توجه به آگاهی‌های گسترده در معارف اسلامی، از زوایای گوناگونی در تفسیر و تبیین آیات الهی سخن گفته‌اند اما روش تفسیری آن بزرگوار به نحو غالب عرفانی ـ تربیتی است، با ذکر این نکته که مشرب عرفانی امام برگرفته از روایات معتبر و سیره معصومین ‏‏(علیهم السلام) ‏‏است.
البته از نظر این مفسّر عالیقدر، تفسیر با گرایش عرفانی چیزی نیست که تمام حقایق را نشان دهد و خود کوشیده است گاه مانند عارفی تمام‌عیار در مقام تفسیر عرفانی قرآن برآید و در مواردی ابعاد اجتماعی، انقلابی و ستم‌ستیزی آن را بیان کند. گاهی در مقام فقیه کامل به آیات احکام و استنباط احکام شرعی از قرآن توجه می‌کند و این امر نشان می‌دهد که امام در روش تفسیری خود، یکسونگر نبوده است؛ نگاهی به ‏‏تفسیر سوره حمد، شرح چهل حدیث، شرح دعاء السحر، آداب الصلوة و سرّ الصلوة‏‏ جنبه عرفانی و اخلاقی تفسیر امام را روشن می‌کند؛ اما کتاب ‏‏ولایت فقیه‏‏ (حکومت اسلامی) جنبه اجتماعی تفسیر و نگاهی به ‏‏صحیفه نور ‏‏یا ‏‏صحیفه امام‏‏، همه‌جانبه بودن نگاه تفسیری امام را آشکارا نشان می‌دهد. از برخی بررسی‌ها بر می‌آید که در نگاهی فراگیر می‌توان روش امام را در این مورد، تفسیر هدایتی نامید، زیرا تأکید امام بر آن است که قرآن کتاب هدایت جوامع و سازنده افراد است، به علاوه، ایشان در تفسیر به کشف مقصد و بیان هدف نزول تأکید دارد نه به بیان سبب نزول یا بیان بلاغت و اعجاز آن.‏‎(16)‎
در عین حال، تدبر عقلی در آیات قرآن، شهود عرفانی، روایات و احادیث معتبر از روش‌های مهم تفسیری امام است و عقیده دارد این سه از یکدیگر جدا نیستند.‏‎(17)‎

قرآن و راه استفاده از آن

اکنون که مقاصد و مطالب این صحیفه الهیه را دانستی، یک مطلب مهمی را باید در نظر بگیری که با توجه به آن راه استفاده از کتاب شریف بر تو باز شود و ابواب معارف و حِکَم بر قلبت مفتوح گردد. و آن، آن است که به کتاب شریف الهی نظر تعلیم داشته باشی و آن را کتاب تعلیم و افاده بدانی، و خود را موظف به تعلّم و استفاده بدانی و مقصود ما از تعلیم و تعلم و افاده و استفاده آن نیست که جهات ادبیّت و نحو و صرف را از آن تعلیم بگیری، یا حیث فصاحت و بلاغت و نکات بیانیه و بدیعیه از آن فراگیری، یا در قصص و حکایات آن به نظر تاریخی و اطلاع بر امم سالفه بنگری؛ هیچ یک از اینها داخل در مقاصد قرآن نیست و از منظور اصلی کتاب الهی به مراحلی دور است.
و این‌که استفاده ما از این کتاب بزرگ بسیار کم است، برای همین است که یا به آن نظر تعلیم و تعلم نداریم ـ چنانچه غالباً این طوریم ـ فقط قرائت قرآن می‌کنیم برای ثواب و اجر و لهذا جز به جهت تجوید آن اعتنایی نداریم. می‌خواهیم قرآن را صحیح بخوانیم که ثواب به ما عنایت شود، و در همین حد واقف می‌شویم و به همین امر قناعت می‌کنیم؛ و لهذا چهل سال قرآن شریف را می‌خوانیم و به هیچ وجه از آن استفاده‌ای حاصل نشود جز اجر و ثواب قرائت. و یا اگر... با نکات بدیعیه و بیانیه و وجوه اعجاز آن، و قدری بالاتر، جهات تاریخی و سبب نزول آیات، و اوقات نزول، و مکّی و مدنی بودن آیات و سور و اختلاف قرائات و اختلاف مفسرین از عامه و خاصه، و دیگر امور عرضیه خارج از مقصد که خود آن‌ها موجب احتجاب از قرآن و غفلت از ذکر الهی است، سر و کار داریم. بلکه مفسرین بزرگ ما نیز عمده همّ خود را صرف در یکی از این جهات یا بیش‌تر کرده و باب تعلیمات را به روی مردم مفتوح نکرده‌اند.
به عقیده نویسنده تاکنون تفسیر برای کتاب خدا نوشته نشده به طور کلی معنی «تفسیر» کتاب آن است که شرح مقاصد آن کتاب را بنماید؛ و نظر مهم به آن، بیان منظور صاحب کتاب باشد. این کتاب شریف، که به شهادت خدای تعالی کتاب هدایت و تعلیم است و نور طریق سلوک انسانیت است، باید مفسر در هر قصه از قصص آن، بلکه هر آیه از آیات آن، جهت اهتدا به عالم غیب و حیث راهنمایی به طرق سعادت و سلوک طریق معرفت و انسانیت را به متعلّم بفهماند. مفسر وقتی «مقصد» از نزول را به ما فهماند مفسر است، نه «سبب» نزول به آن طور که در تفاسیر وارد است. در همین قصه آدم و حوا و قضایای آن‌ها با ابلیس از اول خلقت آن‌ها تا ورود آن‏ها در ارض، که حق تعالی مکرر در کتاب خود ذکر فرموده، چقدر معارف و مواعظ مذکور و مرموز است و ما را به چقدر از معایب نفس و اخلاق ابلیسی و کمالات آن و معارف آدمی ‌آشنا می‌کند و ما از آن غافل هستیم.
بالجمله، کتاب خدا کتاب معرفت و اخلاق و دعوت به سعادت و کمال است؛ کتاب تفسیر نیز باید کتاب عرفانی اخلاقی و مبیّن جهات عرفانی و اخلاقی و دیگر جهات دعوت به سعادت آن باشد. مفسری که از این جهت غفلت کرده یا صرف نظر نموده یا اهمیت به آن نداده، از مقصود قرآن و منظور اصلی انزال کتب و ارسال رسل غفلت ورزیده. و این یک خطایی است که قرن‌ها است این ملت را از استفاده از قرآن شریف محروم نموده و راه هدایت را به روی مردم مسدود کرده، ما باید مقصود از تنزیل این کتاب را قطع نظر از جهات عقلی برهانی، که خود به ما مقصد را می‌فهماند، از خود کتاب خدا اخذ کنیم. مصنّف کتاب مقصد خود را بهتر می‌داند.
... بالجمله، مقصود ما از این بیان نه انتقاد در اطراف تفاسیر است، چه که هر یک از مفسرین زحمت‌های فراوان کشیده و رنج‌های بی‏پایان برده تا کتابی شریف فراهم آورده ‏‏فَلله دَرُّهم وعلی الله أجرُهُم‏‏، بلکه مقصود ما آن است که راه استفاده از این کتاب شریف را، که تنها کتاب سلوک الی الله و یکتا کتاب تهذیب نفوس و آداب و سنن الهیه است و بزرگ‌تر وسیله رابطه بین خالق و خلق و عروة الوثقی و حبل المتین تمسک به عزّ ربوبیت است، باید به روی مردم مفتوح نمود. علما و مفسرین تفاسیر فارسی و عربی بنویسند و مقصود آن‌ها بیان تعالیم و دستورات عرفانی و اخلاقی و بیان کیفیت ربط مخلوق به خالق و بیان هجرت از دارالغرور به دارالسرور والخلود باشد، به طوری که در این کتاب شریف به ودیعت گذاشته شده... مفسر باید شئون الهیه را به مردم تعلیم کند، و مردم باید برای تعلّم شئون الهیه به آن رجوع کنند تا استفادت از آن حاصل شود ‏«‏وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلا یَزِیدُ الظّالِمِینَ إِلا خَساراً‏»‎(18)‎‏ چه خسارتی بالاتر از این‌که سی ـ چهل سال کتاب الهی را قرائت کنیم و به تفاسیر رجوع کنیم و از مقاصد آن بازمانیم. (19)

تفکر در قرآن

مقصود از تفکر آن است که از آیات شریفه جست‌وجوی مقصد و مقصود کند. و چون مقصد قرآن، چنانچه خود آن صحیفه نورانیه فرماید، هدایت به سُبُل سلامت است و اخراج از همه مراتب ظلمات است به عالم نور و هدایت به طریق مستقیم است، باید انسان به تفکر در آیات شریفه مراتب سلامت را از مرتبه دانیه آن، که راجع به قوای ملکیه است، تا منتهی‌النهایه آن، که حقیقت قلب سلیم است به تفسیری که از اهل بیت وارد شده که ملاقات کند حق را در صورتی که غیر حق در آن نباشد به دست آورد و سلامت قوای ملکیه و ملکوتیه، گم‌شده قاری قرآن باشد، که در این کتاب آسمانی این گم‌شده موجود است و باید با تفکر استخراج آن کند... و در قرآن شریف دعوت به تفکر و تعریف و تحسین از آن بسیار شده قال تعالی: ‏«‏وَأنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلّهُمْ یَتَفَکّرُونَ‏»‎(20)‎‏ در این کریمه مدح بزرگی است از تفکر، زیرا که غایت انزال کتاب بزرگ آسمانی و صحیفه عظیمه نورانی را احتمال تفکر قرار داده [‎‏است‏‎[‎‏.‏‎(21)‎

قرآن سرچشمه اخلاق و عرفان امام

عرفان نظری و عملی امام خمینی مبتنی بر آیات قرآن، روایات، ادعیه و آثار عرفانی علما است. اما در این میان قرآن زیربنا و اساس آموزه‌های عرفانی ایشان است. امام عقیده دارد کتاب‌های عرفانی قدما و علمای سلف برگرفته‌ای از قرآن و سنت است. ادعیه نیز قرآن صاعد هستند و دعاها از معارف نهفته در بطون قرآن سرشار است؛ از این رو مضامین دعاها زبان کلام وحی و شارح آیات قرآن هستند.
امام ضمن این‌که برداشت‌های عرفانی و اخلاقی را از حوزه تفسیر قرآن جدا می‌داند اما نگاه عرفانی به قرآن را اگر چه تفسیر است، تفسیر به ‌رأی تلقی نمی‌کند. امام با وجود آنکه از عارفان و سالکان راستین با احترام یاد می‌کند، آرای آنان را با محک قرآن می‌سنجد و ارزیابی می‌کند و هر گاه نظری را ناسازگار با معارف قرآنی ببیند مردود می‌شمارد. امام همان گونه که میزان اساسی در صحت و درستی روایات را قرآن دانسته، ملاک درست و غلط بودن رفتار سالکان را قرآن معرفی کرده است. او از سالک الی الله می‌خواهد خود را به قرآن شریف عرضه کند و چنانچه مخالف باشد، روش خود را عوض کند. همچنین سالک راستین کسی است که حالات درونی و باطنی او با رفتارهای بیرونی وی هماهنگ باشد و این دو منطبق بر موازین قرآنی تنظیم شود. شخصیت عرفانی امام از یک طرف و نوع نگاه وی به ارتباط قرآن و عرفان از دیگر سو موجب شده است که اندیشه‌ها و افکار ایشان در تمامی‌ عرصه‌ها آمیزه‌هایی از حقایق عرفان قرآنی باشد.‏‎(22)‎

فهم قرآن و موانع آن

امام از فراگیران قرآن می‌خواهد برای آن که نورانیت قرآن بیش‌تر بر صفحه دلشان بتابد موانع و حجاب‌ها را رفع کنند. یکی از این موارد خودبینی است که شخص متعلم به واسطه آن خود را بی‌نیاز تصور می‌کند و کمالات موهوم و خیالی بر او جلوه می‌نماید و او را بر آنچه دارد، راضی می‌کند.
حجاب معاصی و کدورت حاصل از طغیان و سرکشی نسبت به ساحت قدس پروردگار عالمیان، قلب را از ادراک حقایق باز می‌دارد زیرا هر کدام از اعمالی که ما انجام می‌دهیم در عالم ملکوت صورتی دارد که اگر پلید باشند قلب را کدر می‌کنند و دیگر حقایق غیبی در این قلب تیره انعکاس نمی‌یابد.
پرده ضخیم دیگری که به اعتقاد امام بین ما و معارف قرآن افکنده شده است، حب دنیا است که به واسطه آن دل از ذکر خدا غافل می‌شود و حتی از آن اعراض می‌کند و هر چه این اشتها و اشتیاق دنیایی شدت یابد پرده و حجاب ضخیم‌تر می‌شود و نور فطرت را خاموش می‌کند و ابواب سعادت را بر روی انسان می‌بندند؛ چنانچه قرآن می‌فرماید: ‏«‏أفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أمْ عَلی قُلُوب أقْفالُها‏»‎(23)‎‏ که وابستگی‌های دنیایی از مصادیق همین قفل‌ها هستند. در هر حال کسی که بخواهد از معارف قرآن بهره ببرد باید قلب را از غبار حبس‌ها و آلودگی‌ها پاک کند، زیرا با این وضع نمی‌تواند محرم اسرار باشد.‏‎(24)‎‏
یکی دیگر از حجب که مانع از استفاده از این صحیفه نورانیه است اعتقاد به آن است که جز آن که مفسرین نوشته یا فهمیده‌اند کسی را حق استفاده از قرآن شریف نیست و تفکر و تدبر در آیات شریفه را به تفسیر به ‌رأی، که ممنوع است، اشتباه نموده‌اند؛ و به واسطه این رأی فاسد و عقیده باطله قرآن شریف را از جمیع فنون استفاده عاری نموده و آن را به کلی مهجور نموده‌اند؛ در صورتی که استفادات اخلاقی و ایمانی و عرفانی به هیچ وجه مربوط به تفسیر نیست تا تفسیر به‌ رأی باشد. مثلاً، اگر کسی از کیفیت مذاکرات حضرت موسی با خضر و کیفیت معاشرت آن‌ها و شدّ رحال حضرت موسی، با آن عظمت مقام نبوت، برای به دست آوردن علمی‌ که پیش او نبوده و کیفیت عرض حاجت خود به حضرت خضر ـ به طوری که در کریمه شریفه ‏«‏هَلْ أتَّبِعُکَ عَلی أنْ تُعَلّمَنِ مِمّا عُلّمْتَ رُشْداً‏»‎(25)‎‏ مذکور است ـ و کیفیت جواب خضر، و عذرخواهی‌های حضرت موسی، بزرگی مقام علم، و آداب سلوک متعلّم با معلّم را که شاید بیست ادب در آن هست، استفاده کند، این چه ربط به تفسیر دارد تا تفسیر به ‌رأی باشد و بسیاری از استفادات قرآن از این قبیل است. ‏
‏‏... الی غیر ذلک از اموری که از لوازم کلام استفاده شود که مربوط به تفسیر به هیچ وجه نیست. علاوه بر آن که در تفسیر به‌ رأی نیز کلامی‌ است، که شاید آن غیر مربوط به آیات معارف و علوم عقلیّه که موافق موازین برهانیه است و آیات اخلاقیه که عقل را در آن مدخلیت است باشد؛ زیرا که این تفاسیر مطابق با برهان متین عقلی یا اعتبارات واضحه عقلیه است، که اگر ظاهری بر خلاف آن‌ها باشد لازم است آن را از آن ظاهر مصروف نمود.
... پس، محتمل است، بلکه مظنون است، که تفسیر به ‌رأی راجع به آیات احکام باشد که دست آرا و عقول از آن کوتاه است، و به صرف تعبد و انقیاد از خزّان وحی و مهابط ملائکة الله باید اخذ کرد؛ چنانچه اکثر روایات شریفه در این باب در مقابل فقهاء عامّه که دین خدا را با عقول خود و مقایسات می‌خواستند بفهمند وارد شده است. و این‌که در بعضی روایات شریفه است که: ‏‏«لیس شیء أبعد من عقول الرجال من تفسیر القرآن»‏‏.‏‎(26)‎‏ و همچنین روایت شریفه که می‌فرماید: «‏‏دین الله لا یصاب بالعقول‏‏»؛‏‏ ‏‏شهادت دهد بر این‌که مقصود از «دین الله» احکام تعبدیه دین است.‏‎(27)‎
کتابنامه :
1. آداب الصلوة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1378.‏
2. بحارالانوار‏‏، محمدباقر مجلسی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1362.‏
3. تبیان‏‏، دفتر سیزدهم (‏‏قرآن کتاب هدایت‏‏) مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1375.‏
4. تفسیر سوره حمد‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1381.‏
5. زندگی سیاسی امام خمینی‏‏، محمدحسن رجبی، مؤسسه فرهنگی قبله، تهران، 1374.‏
6. سرّالصلوة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1374.‏
7. سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی‏‏، مصطفی وجدانی، پیام آزادی، تهران، 1362.‏
8. شرح چهل حدیث‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ اول، 1374.‏
9. صحیفه امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1379.‏
10. فرازهای فروزان‏‏، غلامرضا گلی زواره، حضور، قم، 1380.‏
11. قرآن باب معرفة الله‏‏ (گفتارها و نوشته‌های امام خمینی درباره قرآن)، مجتبی خازنی، پیام آزادی، تهران، 1370.‏

پی‌نوشت‌ها:

1- اسراء (17): 70.
2- تین (95): 4.
3- قرآن، باب معرفت الله، ص 61 ـ 62؛ آداب الصلوة، ص 217.
4- شرح چهل حدیث، ص 500.
5- آداب الصلوة، ص 182.
6- تفسیر سوره حمد، ص 95 ـ 96.
7- ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 93.
8- همان، ص 14، ص 388.
9- همان، ج 17، ص 432.
10- آداب الصلوة، ص 194.
11- ر.ک: تفسیر سوره حمد، ص 135 و137.
12- ر.ک: آداب الصلوة، ص 192 ـ 193.
13- ر.ک: همان، ص 171.
14- ر.ک: تفسیر سوره حمد، ص 95.
15- آداب الصلوة، ص 199.
16- کیهان اندیشه، شماره 29، ص80؛ آینه پژوهش، شماره 58، ص 135؛ پژوهش‏های قرآنی، شماره 19 و 20، ص 159 ـ 160.
17- نک: مقاله «روش تفسیری امام خمینی»، عبدالسلام زین العابدین، ترجمه موسی حسینی؛ فصلنامه پژوهش‏های  قرآنی، شماره 19 و 20، ص 323 ـ 289.
18- «ما از قرآن آنچه را که برای مؤمنان شفا و رحمت است نازل می کنیم و آن ستمکاران را جز زیان نمی‏افزاید»؛  اسراء (17): 82.
19- آداب الصلوة، ص 191 ـ 195.
20- نحل (16): 44.
21- آداب الصلوة، ص 203 ـ 204.
22- سر الصلوة، ص 38؛ آداب الصلوة، ص 190، 264، 297؛ تفسیر سوره حمد، ص59؛ پژوهش‏های قرآنی، شماره  19 و 20، ص 63 ـ 70.
23- محمد (47): 24.
24- ر.ک: آداب الصلوة، ص 202؛ قرآن، باب معرفة الله، ص 89 ـ 82؛ فرازهای فروزان، ص 67 ـ 68.
25- کهف (18): 66.
26- بحارالانوار، ج 89، ص 95.
27- آداب الصلوة، ص 199 ـ 200.

منبع مقاله :
مجموعه مقالات همایش اندیشه‌های قرآنی امام خمینی(س)، جلد اول.